FacebookTwitter

راز معماي اعتراف به گناه

تحليل‌گران غربي تا مدت‌ها در پي كشف راز اين معما بودند كه چگونه افراد حاضر مي‌شدند به خودشان تهمت بزنند و به گناه ناكرده اعتراف كنند. آنان فرضيه‌هايي نظير تزريق داروهاي مخصوص و هيپنوتيزم را مطرح مي‌ساختند. اما پس از كنگره‌ي بيستم حزب كمونيست شوروي كه زبان‌ها اندكي باز شد، مشخص شد روش اعتراف‌گيري ساده‌تر از اين حرف‌ها بوده است. بازجويي‌هاي 48 ساعته، پاسخگويي ايستاده بدون حق نشستن و خوابيدن، گرسنگي مداوم، محروميت از داروهاي ضروري، تهديد خانواده و مخصوصاً كودكان، متهم را به جايي مي‌رساند كه مرگ را به عنوان تنها راه نجات آرزو مي‌كرد و چون مي‌دانست اعتراف برابر است با محاكمه و اعدام فوري و پايان عذاب، مشتاقانه به استقبال آن مي‌رفت.


وقتي كه زنداني را با اتهامات و جلسات پرس و جوي مداوم بمباران كرد تا آنكه بروز اضطراب موجب اغتشاش فكري وي شده و... بطوري كه ديگر مغزش قادر به كار طبيعي نيست و دچار كلاپس ميشود. در اثر تحريك بيش از حد، بازپرس مي‌تواند به راحتي حتي فرد بي گناه را به قبول گناه خود وادار كند. حتي در بعضي شرايط زنداني باور ميكند كه آن كار را انجام داده است!
آنچه باعث مي شود تا زنداني سياسي عليه خود حرف بزند، حاصل يک مکانيسم رواني در بازجويي است به نام مکانيسم تخريب. مخترع اين شيوه کا گ ب بود. در اين مکانيسم زنداني تحت فشارهاي جسمي و روحي قرار مي‌گيرد و به شکلي تخريب مي شود که از خودش بدش مي آيد. نداشتن اطلاعات، تنهايي انفرادي که آدمي را به سوي عناد با خويشتن مي برد، احساس رها شدن توسط ديگران و بخصوص همفکراني که آزاد هستند( بويژه کساني که از من مهم تر هستند و من به خاطر ارتباط با آنها زنداني ام و آنها خودشان آزادند و به فکر من نيستند)، خلاء شديد عاطفي که زنداني را تا مرز افسردگي شديد و گريستن مي برد و خود را عامل اين وضع مي داند، احساس ضعف در مقابل بازجوياني که از يکسو تو را تحقير مي کنند و تو در برابر آنان کاملا بي دفاع هستي، احساس تمايل به بيرون رفتن به هر قيمت، زنداني را به بازي اي مي کشاند که اگر باهوش باشد در يک نامه و يا اعترافي تلويزيوني که پخش نخواهد شد، تمام مي شود و اگر بدشانس باشد او را به لو دادن ديگران، موضع گيري عليه دوستان و خويشان و حتي تبديل شدن به يک عامل اطلاعاتي پيش مي برد.
تيموتي ايوانز درسال 1950 به جرم قتل زن وفرزندش به دار آويخته شد (در انگلستان). ايوانز چهار بار به قتل اعتراف كرد و مجرم شناخته شد. سه سال بعد قاتل اصلي پيدا شد و مشخص شد كه تيموتي كاملاً بيگناه بوده است. در بررسي هاي بعدي مشخص شد كه شيوه اعتراف گيري شباهت زيادي با رفتار با زندانيان سياسي داشته است. تيموتي بيچاره به حدي دچار روانپريشي شده بود كه در دادگاه گفت: اگر كسي بتواند ثابت كند كه من قاتل بوده‌ام حرفش را باور ميكنم!

چراغ دروغ بي‌فروغ است.

BalatarinFacebookMySpaceTwitterDiggDeliciousStumbleuponGoogle BookmarksRedditNewsvineTechnoratiLinkedinMixx

عضويت در خبرنامه

captcha

آمار بازديدكنندگان

5897169
امروزامروز420
ديروزديروز7216
اين هفتهاين هفته21140
اين ماهاين ماه100001
كلكل5897169
54.92.135.47
UNKNOWN