گفتگو با دروری دایک، مسئول میز ایران سازمان عفو بین الملل

Multithumb found errors on this page:

There was a problem loading image /home/ayahra/ayahra.org/images/Drewery-Dyke.jpg
There was a problem loading image /home/ayahra/ayahra.org/images/Drewery-Dyke.jpg

  عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر، دو سازمان غیر دولتی بین المللی هستند که در زمینه ی ایران نیز فعالیت دارند.

Drewery-Dyke.jpg

 

 در این شماره از ماهنامه ی خط صلح، با دروری دایک، مسئول میز ایران سازمان عفو بین الملل(امنستی) و فراز صانعی پژوهشگر امور ایران در بخش خاورمیانه و شمال افریقا در سازمان دیده بان حقوق بشر، در خصوص امنیت مدافعان ایرانی حقوق بشر و هم چنین وضعیت حقوق بشر در ایران به گفتگو نشسته ایم.

در مصاحبه ی مفصلی که با دروری دایک داشتیم، وی گفت که درک مسئولان در ایران از معیارهای بین المللی محدود است و این که رفتارهای خشن دولت و استفاده از زور، جای گفتگو در چهارچوب های سیاسی-اجتماعی را گرفته، خود نشانه ای است که حکومت انتظارات مردم ایران را قبول نمی کند و به رسمیت نمی شناسد. وی هم چنین معتقد است که مدافعان حقوق بشر به دلیل این که با سوالات خود، سیستم حاکم را به چالش می کشند، در معرض خطر قرار می گیرند.

فراز صانعی نیز با تاکید بر این که ، مدافعان حقوق بشر در خط مقدم مبارزه با بی ‏عدالتی و سیاست‏ های تبعیضانه ی دولت‏ ها قرار گرفته اند، می گوید: “با وجود این که لحن دولت یازدهم نسبت به دولت قبلی تغییر کرده، وضعیت حقوق بشر در ایران به صورت اساسی تغییر چندانی نکرده است.”

آقای دایک، اساساً فعال حقوق بشر به چه کسی گفته می شود و تعریف رسمی یک فعال حقوق بشر چیست؟

در بروشور شماره ی ۲۹ سازمان ملل، راجع به مدافعان حقوق بشر صحبت شده است. یکی از اولین چیزهایی که در آن بروشور راجع به یک فعال حقوق بشر گفته شده، این است که: “این فعالیت یک شغل نیست.” یک فعال حقوق بشر می تواند هر کسی باشد؛ رفتگر، وکیل و خانم خانه داری که اکثر وقتش را در خانه با بچه ها سپری می کند، همه و همه می توانند یک فعال حقوق بشر و مدافع حقوق بشر باشند. در چهارچوب درک بین المللی مدافع حقوق بشر، به نظر من این یک کار شخصی نیست. این کار، مثل یک وکیل یا فردی که در یک سازمان غیر دولتی پست مشخصی دارد، نیست. حتی می شود گفت که نیاز به سواد خاصی هم ندارد و حتی کسی که بی سواد باشد و از حقوق دیگران دفاع کند هم، می توان فعال حقوق بشر نامید. همین طور فعال حقوق بشر می تواند هر شغلی داشته باشد و یا اهل هر کشوری باشد…

فعالین حقوق بشری که من در گذشته افتخار آشناییشان را داشتم، یک ظرفیت و کیفیت مشخصی داشتند. آن ها یک تشنگی برای عدالت و یک خواسته ی اساسی در روحشان برای برقراری عدالت داشتند. این تفکر را داشتند که همزمان عدالت و خواسته ی اساسی برای عدالت را در رفتارشان منعکس نمایند. حتی اگر این ها با قانون و معیارها آشنایی چندانی نداشته باشند، این هدف]عدالت[و خواسته اهمیت فراوانی برایشان دارد.

آقای جواد لاریجانی اخیراً در اظهاراتی عنوان کردند که عنوان مدافع حقوق بشر یک عنوان جعلی است و ما چیزی به نام مدافع حقوق بشر در اسناد سازمان ملل نداریم. پاسخ شما به این اظهارات چیست؟

متاسفانه به نظر می رسد که آقای لاریجانی آشنایی و درک محدودی با معیارهای بین المللی دارند؛ ممکن است در فقه و و شرع و قوانین اسلامی فهم و درکی داشته باشند ولیکن این اظهاراتی که ایشان در مورد مدافع حقوق بشر داشته اند، نشانه ی ضعف ایشان در درک مفاهیم بین المللی است.

کمیساریای عالی پناهندگان در مورد حقوق بشر بروشوری را منتشر کرده، کتابچه ی کوچکی که بروشور شماره ی ۲۹ نامیده شده و این بروشور راجع به مدافعان حقوق بشر و معیارهایی که در مورد آن است توضیحات کافی ارائه داده است.

ما و دوستانی که در رشته ی حقوق بشر فعالیت می کنیم و دوستانی که در ایران در مورد حقوق بشر فعالیت می کنند، این بروشور را خوانده اند. اکثر ایشان آشنایی کافی را با فکر و اندیشه و اساس حقوق بشر دارند.

بنده مدتی راجع به آقای لاریجانی تحقیق می کردم. دو سال پیش در ژنو شخصاً با یکی از همکارانم سعی کردیم با ایشان گفتگو کنیم؛ ولیکن با کمال تاسف باید بگویم که افرادی که در هیات ایرانی بودند، مانع از نزدیکی ما و گفتگو با ایشان شدند. آن ها می دانستند که ما در سازمان عفو بین الملل کار می کنیم و می دانستند که قصدمان صرفاً چند سوال از ایشان در قالب مصاحبه بود اما با فشار و زور با ما رفتار کردند تا نتوانیم به ایشان نزدیک شویم. منظورم از نقل این ماجرا این بود که متاسفانه استفاده از زور و این گونه رفتارها، جای گفتگو را در ایران گرفته است. این، خود نشانه ای است که حکومت انتظارات مردم ایران را قبول نمی کند و به رسمیت نمی شناسد و حتی به ظاهر و به صورت نمایشی و به خاطر احترام به مردم ایران آن را اجرا نمی نماید و حتی تظاهر بر پایبند بودن به حقوق بشر ندارد. متاسفانه آقای لاریجانی و همتایانشان از انتظارات مردم و معیارهای بین المللی حقوق بشر اطلاعاتی ندارند.

با توجه به حضورتان در سازمان عفو بین الملل، آیا آمار دقیقی از تعداد فعالین حقوق بشر زندانی در ایران دارید؟

خیر؛ اصلاً آمار دقیقی در دست نیست، هرچند که آمارهای تخمینی وجود دارد.

سال ها پیش ما تصمیم گرفتیم در مورد آمار دقیق، کار و تحقیق انجام دهیم ولی تنها آمار در حد حدس و تخمین را می توان به دست آورد و اطلاعات ما از شهرستان هایی مثل اصفهان، بجنورد، مشهد، قزوین و یا نقاط دور افتاده بسیار کم است و به همین دلیل نمی توانیم آمار دقیقی داشته باشیم؛ ولیکن ما آمارهایی داریم و اهمیت کار حقوق بشری در ایران هم بیش تر در ارتباط با پرونده های سمبلیک است. منظورم پرونده هایی مثل پرونده ی خانم ستوده یا مهدی خدایی است که البته خانم ستوده و یا آقای خدایی یک شخص هستند و فعالین حقوق بشر دیگری هم زندانی می باشند و یا بوده اند. به هر حال هر چند که آمار ما تعدادش کم باشد، ولی اهمیت سمبلیک این پرونده ها اهمیت ذهنی و اخلاقی دارد.

بگذارید مثالی بزنم: مثلاً اگر بخواهیم مقایسه کنیم، در امریکا حکم اعدام به اشکال مختلف به اجرا گذاشته می شود و تعداد پرونده های اعدام در این کشور نسبتاً زیاد است. سازمان عفو بین الملل کاملاً و صد درصد با حکم اعدام مخالف است و برای مخالفت با حکم اعدام همه ی ما در تلاش هستیم، ولی ما فقط به بعضی از این پرونده ها به صورت سمبلیک می پردازیم و از واقعیت این پرونده ها و نمونه ها، برای نشان دادن واقعیت حکم اعدام برای مردم دنیا استفاده می کنیم. مثلاً ما به عنوان مدافع حقوق بشر، مورد کسی را که از آمپول برای اجرای حکم اعدامش استفاده می شود، به صورت سمبلیک منعکس می کنیم.

ایران هم همین وضعیت را دارد؛ درست مثل پرونده ی خانم ستوده که بسیار قوی و پر احساس برخورد کرده و فعالیت می کنیم. شاید تعداد پرونده هایی از دانشجویان و وکلایی که تلاش می کنند در ایران سطح قوانین و کیفیت مدیریت عدالت بهتر شود و ما به آن دسترسی داریم، کم باشد ولی بسیار با اهمیت اند. افرادی مثل محمد علی دادخواه، محمد سیف زاده، شیرین عبادی، محمد مصطفایی، که البته تعدادی از آن ها در خارج از ایران هستند و برخی که تحت فشار و محکوم می باشند. البته جوانانی هم هستند که ترجیح می دهم از ایشان نام نبرم...

خلاصه این آمارها، آمارهای دقیقی نیستند. حتی در مورد احکام اجرا شده ی اعدام، ما به طور تقریبی می گوییم که حداقل این تعداد در ایران اعدام شده اند، ولی تاکید می کنیم که احتمالا آمار واقعی اعدام در ایران بالاتر از این ارقام است.

دقت کنید که وقتی ما می گوییم آمار دقیقی از زندانیان در ایران نداریم، دلیل بر بی اهمیتی موضوع نیست. هر زندانی که به دلیل صلح طلبی و رفتار صلح آمیزش زندانی شده باشد، بر خلاف معیارهای حقوق بشر و موازین بین المللی زندانی شده است و برای ما اهمیت دارد و این که چرا ما برای همه ی آن ها کمپین برگزار نمی کنیم، دلیل بر بی اهمیتی آن ها نیست بلکه ما به خاطر محدودیت و منابع محدود خیلی اوقات قادر به برگزاری کمپین برای همه ی زندانیان نیستیم و به صورت سمبلیک پرونده هایی را انتخاب می کنیم و بر روی آن ها کاری قوی انجام می دهیم.

چرا مدافعان حقوق بشر در معرض خطراند؟ اساساً خواسته های آن ها چرا باید برایشان خطر آفرین باشد؟

در همه جای دنیا، مدافعان حقوق بشر کسانی هستند که سیستم حاکم را به چالش می کشند و سوالات مهمی درباره ی نظم آن کشور مطرح می کنند. اگر شما فیلم "به نام پدرم"را دیده باشید، حکایت دستگیری یک گروه چهار نفره در انگلیس را دارد که یکی از آن ها پدر و دیگری پسر است. یک وکیلی بود که با فعالان سیاسی در ارتباط بود، آن ها کمپینی برگزار کردند که واقعیات زندگی افراد این پرونده و نحوه ی محاکمه و نقض حقوق بشر در دادگاه های انگلیس را نشان دهند و تلاش های زیادی هم کردند. آن ها ضد پلیس و بر ضد سیستم حکومتی وقت انگلیس فعالیت می کردند.

در مورد ایران هم همین طور است. بعضی دانشجویان، وکلا و بعضی فعالین سندیکایی مثل سندیکای شرکت واحد(کسانی که در سندیکاها فعالیت می کنند هم، فعال حقوق بشراند) از سیستم قضایی ایران و مدیریت حاکم سوالاتی مطرح می کنند؛ مثلاً راجع به دستگیری اعضای گروه های مدافع حقوق بشر سوال می کنند، این که دستگیری فلان شخص بر اساس کدام قانون بوده، عدم دسترسی فلان شخص به وکیل و خانواده اش بر چه اساسی است و غیره. این ها سوالاتی مهم و اساسی است که راجع به مدیریت سیستم قضایی ایران می شود و بعضی از دولت ها، مثل حکومت ایران، متاسفانه دوست ندارند به این سوالات جواب بدهند. البته این سوالات در واقع در بُعد سیاسی، بی جواب می ماند.

مدافعان حقوق بشر در معیارهای بین المللی، نقش خود را در مطرح کردن این سوالات شناخته اند و ما باید سعی کنیم ایشان را حمایت کنیم و هر دولتی هم باید این فعالین را حفظ و حمایت کند.

آیا حکومت ها بر اساس قوانین و یا معاهدات بین المللی، تعهداتی در قبال تامین امنیت مدافعان حقوق بشر دارند؟

تجربه ی خود من کم است. من تجربه ی کوتاهی دارم از افغانستان، ایران، امارات و کویت؛ باید بگویم که این تعهدات وجود دارد ولی متاسفانه این کشورها به آن عمل نمی کنند.

البته استثنا هم وجود دارد ولی اصولاِّ باید بدانیم که در ایران آشنایی با شخصیت یک مدافع حقوق بشر توسط مقامات رسمی کشور کم است؛ آن ها نمی دانند، یا بهتر بگویم، قصد ندارند در مورد این مقوله آشنایی بیش تر و بهتری داشته باشند. بنابراین رفتارشان در مقابل مدافعان حقوق بشر در کشور بد است.

در کشور خودم [کانادا] برخی از فعالین حقوق بشر یک روشی را که در چهار چوب حقوق اساسی مردم کشورمان است، انتخاب می کنند و نقض حقوق بشر توسط دولت کانادا را که بر ضد حقوق اساسی مردم کشور است، روشن می کنند؛ چه در بریتیش کلمبیا، چه در اونتاریو و چه در کبک یا استان های دیگر، سوالات سختی را مطرح می کنند که دولت کانادا را ملزم به پاسخگویی می نماید. خب در ایران هم باید همین طور عمل شود. باید بدانیم که سیستم قضایی ایران اشکالات بزرگ و زیادی دارد و این یک کار بزرگ را می طلبد.

نسرین ستوده و سایر افرادی که در مورد نقض حکم اعدام تلاش می کنند و یا افرادی که در سال های اخیر و بعد از انتخابات ۸۸ از جمله فعالین دانشجویی و فعالان سیاسی سوالات زیادی را مطرح کردند که سیستم قضایی ایران این افراد را به عنوان یک خطر و تهدید شناخت ولی باید آن ها بدانند که این افراد تهدید نیستند و فعالان حقوق بشر صرفاً سوالات زیادی راجع به مدیریت عدالت مطرح می کنند. به طور کلی وقتی یک مدافع حقوق بشر انتقادی را مطرح می کند، به یک کار سیستماتیک فکر می کند و یک سیستم را به چالش می کشد و این تنها راهی است برای این که نقاط مبهم و ضعف یک سیستم را روشن کند. این درس مهمی است برای مقامات رسمی کشور ایران.

همان طور که می دانید، حکومت ایران عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد است، با این حال همواره اندیشه ی حقوق بشر و فعالان ایرانی حقوق بشر را وابسته به جهان غرب می خواند و با دید امنیتی با آن برخورد می کند. به نظر شما این عضویت در شورا و پذیرش مقاوله نامه ها و یا مصوبات مربوطه از سویی و برخورد با فعالان حقوق بشر از سوی دیگر، نوعی تضاد نیست؟ چه طور این تضاد در رفتار حکومت ایران شکل می گیرد؟

ما مردم دنیا، بنی آدم در واقع، فکری را قبول کرده ایم و نمایندگان هر خلق و ملتی هم کما بیش در سیستم بین المللی پذیرفته ایم که این یک کار مشترک است. قبول کرده ایم که با هر نوع دولت، هر نوع اخلاق، دین و یا رنگ در یک پروسه ی مشترک(سازمان ملل)شرکت کنیم.

در سازمان ملل نمایندگان خوب و بد داریم. نمایندگان دولت های دیکتاتور، کشورهایی که شاه و ملکه دارند و یا کشورهای دموکراتیک که قانون را رعایت می کنند، همه در سازمان ملل عضو شده اند. بعضی از دولت هایی که در شورای حقوق بشر هم عضو اند، بد نیت هستند. بعضی حاکمیت قانون دارند و بعضی ندارند. به هر حال ما باید به این واقعیت واقف باشیم و در مقابل آن ها آرامش خود را حفظ کنیم.

البته سازمانی مثل سازمان عفو بین الملل مهم ترین کارش این است که گزارش هایی را تهیه می کند و از این گزارش ها می توان برداشت کرد که سیستم حاکم بر کشورهایی که این گزارشات از آن تهیه شده دیکتاتوری است یا دموکراسی؟ البته نوع سیستم حاکم، مثلاً کمونیستی یا لیبرالیستی، اهمیت و تفاوتی ندارد چرا که کار ما یک کار سیاسی نیست بلکه رعایت آن کشور به این قوانین و معیارهای حقوق بشری را زیر نظر می گیریم و گزارش کرده و بر آن تاکید می کنیم.

ایران هم حق دارد مثل هر کشوری، عضو سازمان ملل و شورای حقوق بشر باشد، اما مسلماً صرف عضویت کشوری در این شورا، به این معنا نیست که آن کشور معیارهای حقوق بشر را رعایت می کند و این برداشت نادرستی است. بنابراین کار مشترک در سازمان ملل، با تمامی اعضای سازمان ملل این است که معیارهای بین المللی را بهتر کنیم. باید در راستای اهمیت اخلاقی، اجتماعی و سیاسی این معیارها تلاش شود تا همه آن را درک کرده و سر انجام قبول کنند. با قبول اهمیت این نقاط مشترک بین یک کشور دیکتاتوری یا دموکراسی یا کمونیستی و غیره، ما می توانیم یک دنیای بهتری را ایجاد کنیم؛ چرا که با ایجاد این نقاط مشترک، یک درک مشترک هم ایجاد می شود. این یک امر اساسی است که مثلاً هر کسی را که یک دولت دستگیر می کند، آن فرد حق داشته باشد به وکیل دسترسی داشته باشد. این یک امر بین المللی است و به معیار مشترکی در سرتاسر دنیا تبدیل شده اما آیا ایران آن را رعایت می کند!؟ خیر؛ در ایران ماه ها فرد را بدون دسترسی به وکیل و خانواده اش زندانی می کنند و اغلب هم مورد شکنجه قرار می دهند تا مجبور به اعترافات تلویزیونی شود. معنی عدالت در این صحنه چیست…؟

تلاش ما به عنوان مدافعان حقوق بشر که، نقش مهمی در این موارد داریم، این است که نه فقط راجع به پرونده های ایران کار کنیم، بلکه باید با دولت های مختلف کار کنیم تا معیارهای بهتری پیدا کنیم.

آیا شما توصیه یا راهکاری برای ارتقای امنیت فعالان حقوق بشر در ایران دارید؟

متاسفانه شک دارم که جواب ساده ای برای سوالتان وجود داشته باشد.. از طرفی می شود گفت که: مدافعان حقوق بشر باید در اغلب موارد به هم دیگر تکیه داشته باشند و وابسته تر باشند. آن ها باید از یکدیگر پیروی کنند.

به هر حال در سیستمی که مثلاً سپاه آن قدر نقش بالایی دارد، تصور کردنش سخت است که بشود راهکاری را پیدا کرد. مثلاً وقتی عیسی سحر خیز توسط تلفن ردگیری و دستگیر و روانه ی زندان شد، اگر جمعیت مدافعان حقوق بشر در ایران تدریس و آموزش و تجربه ی مناسبی را در رابطه با حفاظت از حقوق و امنیت فردی در موقع فعالیت با یکدیگر داشتند، می توانستند در حرفه ای تر و کم خطر تر شدن این فعالیت ها نقش داشته باشند؛ البته فقط امیدوارم که با دستیابی به چنین توانایی هایی بشود امنیت را بالا برد.

از طرف دیگر دیر یا زود، دولتی بر سر کار خواهد آمد که انتقاد را به خوبی می پذیرد. انتقاد مدافعان حقوق بشر را هم که در چهارچوب گفتگوی سیاسی و اجتماعی است درک خواهد کرد و این افراد را حفظ و حمایت خواهد کرد. البته این در سطح یک رویا باقی مانده است و یک گزینه ی واقع گرایانه در چنین زمانی نیست…

و در آخر همبستگی بین المللی با مدافعان حقوق بشر در داخل ایران، اهمیت اساسی دارد. همبستگی با بچه های هرانا، با بچه های عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر و همه و همه بسیار مهم است. در چنین همبستگی است که مایی که با هم که در رشته ی حقوق بشر کار می کنیم، می توانیم اطلاعاتی را راجع به تهدیدها، خطرها و حتی رشته ی پژوهش حقوق بشر جمع آوری و منتشر کنیم. این می تواند یک تضمین و حمایت برای حفظ و تامین امنیت فعالان حقوق بشر باشد. البته به شرطی که دولت ایران قصد داشته باشد حاکمیت قانون را رعایت کند که آن هم فعلاً خیلی عملی نیست.

آقای دایک، در یازدهم اسفند ماه سال ۱۳۸۸ و در بحبوحه ی اعتراضات خیابانی، اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حملات سازمان یافته ای را بر علیه مدافعان حقوق بشر ترتیب دادند و در تبلیغات وسیع رسانه ای خود، آن ها را وابسته به سازمان های امنیتی غرب و یا برخی گروه های سیاسی متهم نمودند. اخیراً نیز رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی، آقای جواد لاریجانی، تاکید کرده که مدافعان ایرانی حقوق بشر، آلوده به تحرکات تروریستی هستند. به نظر شما این نگاه از کجا نشات می گیرد و این نوع اظهارات چه خطراتی شامل مدافعان ایرانی حقوق بشر می کند و چه راهکاری برای مقابله با این نوع تهدیدات و اتهامات وجود دارد؟

ببینید، حاکمیت قانون در ایران ضعیف است. البته باید گفت مثلاً نسبت به وضعیت افغانستان ایران بسیار شرایط بهتری دارد. قوانین داخلی ایران، نقص های بسیاری دارد. در کتاب قانون مجازات اسلامی و در فصلی که جرایم امنیتی کشور مطرح می شود، بسیار مبهم به مسائل پرداخته شده است. باید از آقای لاریجانی پرسید که اقدام علیه امنیت ملی یعنی چه!؟ یا تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی عبارت از چیست!؟

با این نوع قوانین مبهم، حتی گفتگوی ما و سوالاتی که شما می پرسید هم شاید اقدام علیه امنیت ملی باشند! چون به هر حال ساختار و حتی استقلال سیستم قضایی در ایران، در سوالات شما به چالش کشیده شده است. پس می توانند روی فعالیت های بزرگ تر هم به راحتی هر اسمی بگذارند.

ما باید سعی کنیم که با هم بستگی و هم عملی خودمان و حمایت از مدافعان حقوق بشر به اشکال مختلف، چه از داخل و چه از خارج ایران، ضعف قوانین و بحران وضعیت مدافعان حقوق بشر را خنثی کنیم. ما باید تلاش کنیم تا راه کارهای جدیدی در این رابطه پیدا کنیم. باید نمایندگان مجلس، نمایندگان بنیادهای بزرگ و یا حتی سپاه را قانع کنیم و به آن ها بفهمانیم اگر سلامت و همبستگی و آرامش جمعیت یک کشور، تضمین شود، برای کشور هم مسلماً خوب تر خواهد بود. اگر مصونیت سپاه و مقام های رسمی کم تر باشد، شاید این امر محقق شود.

به عنوان سوال آخر؛ چه پیامی برای فعالان ایرانی حقوق بشر که یا در زندان هستند و یا در شرایط پر خطری فعالیت می کنند، دارید؟

این بسیار سوال سختی ست و نمی دانم چه بگویم!

…بعضی وقت ها آدم دلش می خواهد که بخندد! تا جایی که می دانم، خودِ شما هم تمایل دارید به زودی بخندید! هر کسی دارای یک جهان بینی است و این هم خود نوعی جهان بینی ست که وقتی روبه روی یک واقعیت سختی قرار می گیرید، می خندید! همین خندیدن نشان می دهد که جهان بینی و دیدگاهتان مثبت و خوش بینانه است. من می خواهم بگویم که همه ی مدافعان حقوق بشر که تا به حال با آن ها آشنایی داشتم، همه شان زیاد می خندیدند و یک دیدگاه مثبت و خوبی نسبت به آینده ی دنیا و خواسته های خودشان برای رفاه و بهتر شدن سلامت و رفتار دنیا در آینده داشتند. این بسیار با اهمیت است و من پیامم به دوستان مدافع حقوق بشر، چه در زندان و چه در خارج از زندان این است که لطفاً دیدگاه مثبت خودتان را حفظ و حمایت کنید و به نتایج مثبتی که در آینده حاصل خواهد شد، فکر کنید؛ به آینده ی بلند مدت هم نه، به آینده ی نزدیک، به فردای جهان و کشور خودتان بیندیشید. این دیدگاه مثبت به دنیا خیلی مهم است.

در ایران نمونه های زیادی در این خصوص وجود دارد. مثلاً عماد الدین باقی، طی زمانی طولانی در مورد حکم اعدام و یا حقوق اطفال تلاش کرد و سال ها تحت فشار بود اما طرز رفتار ایشان بسیار مثبت بوده و این نشان می دهد که این شخص چه قدر پر امید است. و همان طور که گفتم، به طور کلی یک امید در وجود مدافعان حقوق بشر است که مانند یک نور از درون شخصیت آن ها می تابد. دشمنان  فعالان حقوق بشر می خواهند این نور را خنثی کنند و این هدف اصلی آن هاست.

مثلاً یک بسیجی چند سال پیش اسلحه ای برداشت و ندا آقا سلطان را کشت. این نشانه ی چیست!؟ می خواهند نور امید را در دل مردم ایران خاموش کند و این خواسته ی اساسی آن هاست. ما می دانیم که نور امید در دل مردم ایران به وجود آمده است پس باید بر ضد این خنثی طلبی تلاش کنیم!

به نظر من مدافعان حقوق بشر باید یک استراتژی مشترک و مشخصی پیدا کنند. باید سعی کنیم همزمان عمل کنیم تا این اهداف زودتر اجرا شود. حق داشتن وکیل در زمان دستگیری، می تواند یک هدف باشد… باید فرصت هایی را فراهم کنیم تا با هم گفتگو کنیم تا به این استراتژی دست پیدا کنیم.

ماهنامه خط  صلح